آدم باورش نمیشه...
از هفته ی قبل دانشگامون شرو شده بود. ما با یک هفته تاخیر رفتیم دانشگاه. از شنبه رسما دیگه همه اومده بودن ، هم استادا و هم دانشجوآ یکشنبه ، بعد از تموم شدن کلاس ژنتیک ایمنی ، یکی از بچه ها بهمون خبری داد که باورمون نمیشد و واقعا هضمش برامون سخت که نه! محال بود... رتبه اول کلاسمون ، صاحبه ، جز اون ٤٤ نفر کشته شده های تصادف اتوبوس قم-تهران بود! خدایا... چقدر فاصله ی مرگ و زندگی کوتاهه... کی از ثانیه ی بعد خودش خبر داره . . . ؟! دوستاش میگفتن تمام تابستون رو واسه ارشد خونده بوده. اومده بوده خوابگاهشو رزرو کنه و برگرده که تو راه برگشت... چقدر کلاسای این ترممون غم دارن... خدا بیامرزتت صاحبه...